کد بد
اگر برنامه نویسی باشید که چند سالی مشغول کد زدن هستید حتماً با کد های کثیف روبرو شده اید. کدهایی با شرط های پیچیده و تودرتو، متغیرهایی با نام های ناخوانا که هیچ اطلاعاتی از کارکرد خود به شما نمی دهند، توابعی با قطاری از پارامترها که شما را در دریایی از کد بد غرق می کنند.
همه ما شرکت هایی را می شناسیم که شروع به نوشتن برنامه هایی جهت توسعه هر چه بیشتر کسب و کار خود کردند. به مرور و با گذشت زمان نیاز های مشتریان و شرکت شروع به تغییر کردند و برنامه نویسان مجبور به توسعه هر چه بیشتر برنامه برای پاسخگویی به این نیازها شدند. برنامه بزرگتر و بزرگتر شد. روابط و وابستگی کد ها به هم بیشتر شدند تا جایی که پاسخگویی به تغییرات بیشتر به سبب پیچیدگی و سختی انتزاع کد های حاصله، غیرممکن شد. برنامه به بن بست خورد و شرکت متحمل خسارات سنگین گشت. آنچه باعث شکست شرکت شد، کد بد بود. [برگرفته از کتاب Clean Code نوشته Robert C. Martin فصل 1 صفحه 3]
ولی چرا اینگونه می شود؟ چرا مجبور می شویم تا به کد های کثیف تن بدهیم؟ شاید یکی از دلایلش کمبود وقت باشد، یا مدیرتان از اینکه برای تمیز نوشتن کد، وقت تان را هدر دهید شما را مواخذه کند. شاید هم فقط تمام کردن و به نتیجه رساندن کاری که به شما واگذار شده است برای تان اهمیت دارد؛ یا شاید هم پیش خودتان می گویید فعلا کد را به سرانجام برسانم، بعداً سر وقت سر و سامانش می دهم؛ ولی قانون LeBlanc چیز دیگری می گوید: بعداً مساوی ست با هیچ وقت. [برگرفته از کتاب Clean Code نوشته Robert C. Martin فصل 1 صفحات 3 و 4]